آدرینا جونآدرینا جون، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات قشنگ دختر خوشگلمون

اولین سفر یه روزه دخملی

نانازم دیروز واسه اولین بار رفتیم خارج از شهر و همش دعا میکردم اذیت نشی تو گرما .. صبح زود حرکت کردیم و شما هم زود بیدار شدی و حاضر شدیم با خالجونای مامانی رفتی گلم ولی خیالم از این راحت بود که تو ماشین میخوابی خیلی دخمل خوبی بودی و اذیت نکردی و تو ماشین که خوابیدی رفته بودیم آبشار مجن واسه اولین بار یه خورده راهش طولانی بود ولی خیلی خوش گذشت شب هم که حرکت کردیم هوا بارونی شده بود مه بود رانندگی واسه بابایی سخت بود ولی خدا رو شکر رسیدیم راستی نازگلم حسابی هر سه تاییمون سوختیم با اینکه بیشتر تو چادر نگهت داشتم بازی سوختی الهیییییی  قربونت بشم .. قربونت بشم با اون نگاه آتلیه ایت ... ای دخمل ترسو وووو  از ...
30 خرداد 1391

عشق مامانی

                      سلام دوباره به نازگلم دارم تلافنی غیبتامو واست میکنم و تند تند وبتو آپ میکنم .. هر روز داری شیرین تر و دوست داشتنی تر میشی واسم خانم بلا مهربون مامان و خوش خنده مامان خیلی دوست دارم .. شیطون من دیگه باهوش شدی و عاشق تی وی دیدنی و بزارمت تو نی نی لالای واسه خودت تی وی ببینی و دستو پا بزنی و از اون جیغهای عروسکی نازت بزنی خیلی ذوق میکنم که میبینم دخترم بزرگ شده ...                         ...
30 خرداد 1391

تولد خالجون نیکتا

سلام گل مامان الهی فدات شم خیلی وقته نتونستم بیام وبتو آپ کنم تقصیر بابائیت هم بود دوربینو زده بود خراب کرد و نمیشد عکساتو بزارم .. طلا خانم 25 خرداد تولد خالجونی بود خونمون و خیلی بهمون خوش گذشت تقریبا دختر خوبی بودی ولی بازم از صدای بلند تو شوک بودی قربونت بشم چند عکس خوشگلتو واست میزارم نازگلم ... نمیدونی چه قدر خاطر خواه پیدا کردی دوستای خالجونیت کم مونده بود با خودشون دخترمو ببرن ..         نازگل من دیگه کاملا برمیگردی رو شکم و دستت زیرت میمونه یهوو جیغ میزنی خیلی باید حواسم بهت باشه مخصوصا شبها .. و این غذیه دست خوردنت ماجرایی شده از 24 ساعت 48 ساعت دستتو داری میخوری  حت...
30 خرداد 1391

3ماهگی عسل خانمم

هوراااااااااااا  آدرینا جونم سه ماهه شده گلم آدرینا جونم سه ماهگیت مبارک خانم طلا من بزرگ شدی و روز به روز شیرین تر واسه مامان و بابا خیلی دوست داریم روز سه ماهگیت با روز پدر یکی بود رفتیم خونه باباجونی اونجا عمه جونی هات واست کیک درست کرده بودن خیلی خوش گذشت بهمون ... بلا خانم من امسال با وجود وروجکی مثل تو نتونستم برم بیرون واسه بابایی از طرف خودم و شما کادو بگیریم .. ایشالله تولدش بریم جبران کنیم اخه دو هفته دیگه تولدشه زودتر بزرگ شو با هم بریم بیرون ههههههههه  هر روز یه کار جدید میکنی واسمون  خوشگل خانم من دیگه کاملا گردن میگیری خیلی خوشحالم جغجغه رو دستت میگیری تکونش میدی ولی همش حواسم هست نزنی...
16 خرداد 1391

عکسای جدید دخملی

سلام آدرینای نازم  اومدم واست کلی عکسای جدیدتو بزارم خانم طلا کلی بازیگوش شدی عاشق حرف زدنی که بخندی از خودت صدا دربیاری کلی ازت فیلم گرفتم که خودت بعدا میبینی یه کار دیگه که میکنی دستتو میخوری از گرسنگی هم نیست عادت بدی داری میکنی تا تو حال خودت میری سریع دستتو میخوری خیلی با مزه میشی ولی خوب نیستاااااااااااااا  قربونت بشم این 5شنبه رفتیم خونه باباجونی واسه اولین بار اونجا خوابیدی العا هم که دارم واست مینویسم داری با بابایی بازی میکنی و غش کردی از خنده دخمل خنده روی من خانم بلا دیگه دلپیچه هات کمتر شده و فقط شبها بعضی وقتها میاد سراغت که بد اخلاق میشی ولی اشکال نداره مامانی آرومت میکنه ... خیلی دوست دارم عزی...
6 خرداد 1391
1